او بسیار قوی و شجاع بود،اسبش را نهیب داد و از گودال عبور کرد، نعره می کشید و مبارز می طلبید،همه در جای خود میخ کوب شده بودند و برخی از ترس به خود می لرزیدند، او مبارزی بسیار قوی بود و همه او را با هزار نفر مساوی می دانستند.
فرمانده از یارانش خواست کسی به مقابل این شجاع و جنگجو برود، به غیر از یک نفر همه از ترس به خود می لرزیدند،و کسی به درخواست فرمانده لبیک نگفت،تنها یک سرباز جوان بود که خونش به جوش آمده بود و به فرماند اعلام آمادگی می کرد،خلاصه فرمانده وقتی دید کسی به غیر از این جوان میل به مبارزه با این جنگجو را ندارد به او اجازه نبرد داد
جنگی بین جوان شجاع و جنگجوی قدرت در گرفت و همه چشم ها با تعجب این جنگ را نظاره گر بودند،این فکر در ذهن سربازان هر دو گروه می گذشت: کدام یک از این دو نفر زنده از این مبارزه بیرون می آیند،
گروه جنگجوی قوی به قدرت او می بالیدند و او را پیروز میدان می دانستند و گروه جوان به اخلاص و ایمان او دل خوش کرده بودند و او را پیروز میدان می دانستند...
خلاصه این دو مبارز در حال دست و پنجه نرم کردن بودند که ناگهان گرد و خاکی آن دو را احاطه کرد و دیگر هیچ کدام از آن ها مشخص نبودند همه می گفتند چه اتفاقی افتاد؟ کدام پیروز شدند؟
بعد از لحظاتی که گرد و خاک فرو نشست دیدند جوان بر روی سینه پهلوان عرب نشسته و قصد جدا کردن سر او را دارد همه خوشحال و در پوست خود نمی گنجیدند و با تکبیر های الله اکبر او را تشویق می کردند،زود باش سر او را ببر ...
دیدند جوان از روی سنه های پهلوان بلند شد و چرخی در میدان زد،همه انگشت به دها!! این سوال در ذهن های همه جولان می زد: چرا او سر از تن پهلوان عرب جدا نکرد؟ چرا بلند شده و دور میدان مبارزه می چرخد؟ چه اتفاقی افتاده؟
خلاصه جوان شجاع و مومن بعد از لحظاتی دوباره سراغ جنازه مجروح پهلوان عرب برگشت و سر او را از بدن جدا نمود و نزد فرمانده آورد..
فرمانده از او سوال کرد: چرا در همان دفعه اول که روی سینه اش نشستی سرش را جدا نکردی؟
جوان:دفعه اول که روی سینه اش نشتستم او فحاشی کرد و به من جسارت نمود و من ناراحت شدم و با خود گفتم اگر الان سر این شجاع عرب را ببرم برای تسکین غضب خودم این کار انجام داده ام ..
لذا چرخی در میدان مبارزه زدم تا غضبم فرو کش کرد و سر او را فقط برای رضای خدا بریدم نه برای تسکین ناراحتی خود.«1»
فرمانده وقتی این استدلال زیبا را شنید فرمود:
شمشیر و ضربتى که على «بر فرق عمرو» فرود آورد، برتر از عبادت جن و انس است«2»
منابع:
1:برگرفته از کتاب 1001 داستان از زندگی امیر المومنین
2:أَنَّ النَّبِیَّ صل الله علیه و آله قَالَ یَوْمَ الْأَحْزَابِ: لَضَرْبَةُ عَلِیٍّ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَیْن«بحار الانوار، ج 39، باب 70، حدیث 1، ص 2.»